نامه ای به مادر
مادرم تو پروانه ی دشت ایثاری،شمع فروزان محفل مائی،تو عطر خوشبوی همه ی گل هایی
،وسعت دریای بی کرانی، زمزمه ی تمام محبت ها وعطـر تمام آمال وآرزوهایی وزلال تر از
عشقی.تو اسطوره ی صبر وایمانی ، لطافت نسیم ،سپیده ی صبح وصــداقت آیینه را درتو می
بینم.مادر مهربانم دریاها به توغبطه می خورند وبادها نام تورا تاعرش خدامی برنددوستت دارم.
واژه ها در بیان خوبی ها،مهربانی ها وفداکاری هایت حقیر وکوچک اند.همیشه سعی کرده ای که
باهمه مهربان وگرم باشی وسخاوتت چنان است که تا می توانی به دیگران کمک می کنی.هیچ گاه
جواب بدی را با بدی نداده ای چون دلت هم چون باران پاک وزلال است.امیدوارم همیشه سایه ی
پرمــهرت برسر ما ودعای خیرت بدرقه ی راهمـــان باشد.ای زیباترین گل هستی،زلال تـــرین
دوستت دارم ها را با حریر بافته شده از عشق تقدیمت می کنم.
خوب بود عصمت کجا؟